قرار شد که اینجا از خاطراتم بنویسم و از دغدغه هام....
نمیدونم چرا این روزها همه از بارداری حرف میزنن و حاملگی ، از دوست و خاله و خانواده همسر جان گرفته تا مامان که از همه بیشتر از پافشاری میکنه که : پس کی میخوای یه بچه بیاری....
دوستهای شاغل هم سن و سال خودم دارن دونه دونه باردار میشن ، میرن مرخصی زایمان و دوباره برمیگردن سرکارشون، درحالیکه من هنوز با سوالات و دغدغه های زیادی در این زمینه درگیرم. احساس میکنم با بچه دار شدن سبک زندگی آدم خیلی تغییر میکنه و دچار مسئولیت های فراوونی میشه!! بگذریم.....نگرانی های من در این مورد پایانی نداره فعلا.....
الان محل کارم هستم تا ساعت یک احتمالا و بعدش هم پییییییییش به سوی خونه مامان، هوراااااااااا
و کیست که نداند یه نهار و شام حاضر و آماده خونه مامان چقدر درزندگی متاهلی به آدم میچسبه....