روزهای شیرین الی...

الی هستم یه خانم شاغل خوشحال ، همسر جان را هم بسیااااااااار دوست میدارم.

روزهای شیرین الی...

الی هستم یه خانم شاغل خوشحال ، همسر جان را هم بسیااااااااار دوست میدارم.

این روزهاااا

  • پنجشنبه 31 تیرماه روز عجیبی بود ، به همراه همسرجان با جواب آزمایش در دست رفتیم مطب دکترم ، آزمایشی که برای بار دوم تکرار شده بود تا مطمئن شیم همه چی درسته و هیچ اشکالی در جواب آزمایش نبوده ......ولی خب پاسخی که دکتر هم بهمون داد اینبار خیلی مطمئن تر از قبل بود، AMH یا همون هورمون آنتی مولرین خیلی پایین بود رو نشون داده بود ، که این به این معنی بود که تعداد تخمک های من خیلی کمه!خلاصه که دکتر از حالا که اتفاقی نیافتاده شروع کرد تاااااا رسید به اینجا که بعد ازاین باید به متخصص های موسسه رویان که بیشترین تخصصشون فوق نازایی هستش مراجعه کنید  و.....
  • از حال خودم و همسر هر چی نگم بهتره ، ولی خداروشکر تا عصر تونستیم یه کم به خودمون مسلط شیم و رفتیم بیرون یه دور زدیم ، همونجا تصمیم گرفتیم که با توجه به نظر دکتردیگه پیشگیری از بارداری نکنیم  که این به این معنی بودکه خیلی زودتر از زمانی که برنامه ریزی کرده بودیم برای بارداری باید اقدام رو شروع میکردیم ، وتصمیم گرفتیم که در این زمینه استرس الکی نداشته باشیم ، درمان رو ادامه بدیم و نتیجه رو بسپریم به خداوندگار بزرگ....بعد هم برای اینکه مهر محکمی بر این تصمیم مون بزنیم رفتیم آب هویج و معجون زدیم بر بدن و حالش رو بردیم .....
  • ولی خب تصمیم گرفتم رو تغذیه ام یه کم حساستر باشم بعد از این ، چون میدونم خیلی موثره برای بارور شدن همین تعداد کم از تخمک ها ، ( که خب البته من هم فقط یکی شون رو لازم دارم)
  • -عسل و دارچین یک قاشق حل شده در آب جوش ولرم شده صبح ها ناشتا
  • صبح ها درمحل کار یک قاشق سبوس جو دوسر میخورم با آب جوش ولرم شده
  • ترکیب هل و زنجبیل دارچین نبات که با چای میخورم.
  • دم نوش چای گیاهی هفت گیاه که ترکیب سنبل طیب، گل گاو زبان، اسطوخودوس و .... هست.
  • فعلا اینها کارایی هستش که در این دوسه روزه انجام دادم، گفتم اینجا بگم شاید به درد کسی خورد.


نظرات 1 + ارسال نظر
مریم شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 14:50

به نظرم نگرانی تون بی مورده، دوست منم مثل شما بود. سه ماه رژیم غذایی داشت زیر نظر دکتر مریم کاشف در شیراز البته. بعدشم دو تا آمپول زد بعد هم دو تا دوقلو پسر به دنیا اورد ههههه. پس نگران نباش خیلی خیلی قابل حله. اگه هم مشکلتون جدی هم بود نگران نشید چون بازم دختر عمه جان علی رغم داشتم تخمک بسیاربسیار کم داشت. مدتی تهران بود به کسی هم چیزی نمی گفت :ناراحت نهایتا حامله شد :پوزخند بازم در حد حامله بودن چیزی بیشتر نگفت :خوشتیپ تا بگو سه قلو حامله بوده :پوزخند البته گریه داره :گریه. خلاصه خواهر جان غصه نخوریا یه موقع خداخواست میده نخواست هم بازم میده که از بچه داری خسته بشی :پوزخند
انشاله به امید یه نی نی خوشمره وبلاگ رو می خونیم

سلام مریم جان
ممنون از محبتت
دوقلووووو، سه قلووووو؟؟!! عزیزم، انشالله خدا بهشون ببخشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد